رضا اکبری

نوشته های یک دانشجوی درس دین خوانده مخالف خرافه

رضا اکبری

نوشته های یک دانشجوی درس دین خوانده مخالف خرافه

هیچ عقل سالم غیر الهی ای حکم به ایثار،‌ انفاق،‌ صدقه، شهادت نمی دهد و اگر یک کمونیست به دنبال شهادت باشد یا ایثار کند یقینا این کمونیست عقل را تعطیل کرده است.
عقل کلا محاسبه گر است فرقی ندارد که آشنا با مفاهیم الهی باشد یا نباشد در هر حال محاسبه میکند و بر اساس آن محاسبه حکم میدهد و معیار محاسبه اش هم منفعت صاحبش است.

عقل غیر الهی محاسبه میکند که هیچ چیز در عالم ارزش ندارد که انسان مهم ترین دارایی خود، یعنی جانش را فدا کند پس هیچ وقت حکم به شهادت نمی دهد.
عقل غیر الهی محاسبه میکند که اگر مالت را به نیازمند بدهی هیچ منفعت برای تو ندارد پس هیچ وقت حکم به صدقه یا ایثار یا انفاق نمی دهد.
عقل آشنا با مفاهیم الهی هم همین طور رفتار میکند با این فرق که چون با خدا آشنا شده و اعتقاد به آخرت پیدا کرده است حکم های متفاوتی می دهد.


عقل الهی محاسبه میکند که اگر جانت را در راه یک هدف مقدس فدا کنی سعادت جاویدان به دست می آوری پس حکم به شهادت می دهد.
عقل الهی محاسبه میکند که اگر مالت را به نیازمندی بدهی در عوضش خداوند به تو بیشتر میدهد پس حکم به صدقه یا ایثار یا انفاق می دهد.


خب ممکن است سوالی پیش بیاید که چرا گاهی یک کمونیست جانش را فدای هدفی می کند یا خیلی از انسان ها که عقل الهی ندارند به دیگران کمک می کنند؟
جواب واضح است اینها حکم عقل نیست بلکه حکم دل است، دلی که بر خلاف عقل اصلا محاسبه گر نیست بلکه معمولا خیلی هم ول خرج است آن قدر ول خرج که از مهم ترین دارایی صاحبش که جان باشد در راه عشق میگذرد.

خلاصه اینکه: آدمی اگر افسارش را به دست عقل سپرد عاقل می شود و اگر به دست دل سپرد عاشق
 

 

  • آخوند خاکستری

در علوم لغت عرب علمی وجود دارد که آن را معیار قرآن کریم می نامند و آن علم، علم بلاغت است که مجموع سه علم معانی و بیان و بدیع است که فی الحال قصد توضیح اینها را نداریم.
در کل این علم بیان میکند یک کلام خوش فرم و زیبا و خوش معنا در زبان عربی چه ویژگی هایی دارد.

یکی از ویژگی های مهم یک کلام خوش فرم و زیبا و خوش معنا رایج بودن واژگان آن کلام است.

واژگان در هر زبانی سه حالت دارند:
1. برای عموم مردمی که به آن زبان سخن میگویند آن واژه آشناست و برای فهم آن نیازی به فحص و جست و جو نیست.
2. برای عموم مردمی که به آن زبان سخن میگویند آن واژه ناآشناست اما برای عموم کسانی که نسبت به ادبیات آن زبان انس دارند آشناست.

3. نه آن واژه برای عموم مردم آشناست و نه برای عموم کسانی که با ادبیات آن زبان مانوس هستند و تنها برای تعداد کمی از اهل علم که آن زبان را مورد بررسی قرار داده اند آشناست.

مثلا در زبان فارسی کلماتی مانند گل، فتنه، عدل و ... جزو دسته اول هستند که عموم مردم فارسی زبان به آنها آشنایی دارند.

کلماتی مانند نصر که به معنای پیروزی است یا فحص که به معنای جست و جو است و عموم مردم کوچه و بازار با معنای آن مانوس نیستند اما کسانی که اهل مطالعه هستند و نسبت به ادبیات زبان فارسی آشنایی دارند از دسته دوم هستند.

 کلماتی مانند خُدیش که به معنای کدبانوی خانه است که نه برای عموم مردم این واژه آشناست و نه برای کسانی که اهل مطالعه هستند و تنها تعداد کمی که تخصصشان بررسی لغت فارسی است با این واژه آشنایی دارند از دسته سوم هستند که البته افرادی هم که با این واژه آشنایی دارند در مکالمات روزمره خود از این واژه استفاده نمی کنند.

در علم بلاغت به کلمات دسته سوم غریب می گویند و استفاده از این کلمات مخل به فصاحت و بلاغت کلام است.


حالا همه اینها را گفتیم که تا این داستان را نقل کنیم که برخی مشرکین در عصر نزول قرآن، مدعی شده بودند که در قرآن لغات غریب وجود دارد و در نتیجه قرآن بلیغ نیست و اعجاز ادبی قرآن زیر سوال می رفت.
مشرکین مدعی بودند که سه
کلمه: «کُبّار» و «یَستَهزئُ» و «عُجاب» غریب هستند و رسول خدا فرمودند: بروید و فصیح ترین و آشناترین شخص به لغت عرب را بیاورید و مشرکین هم پیرمردی را نزد پیامبر آورند و گفتند این افصح مردم است و پیرمرد در محضر رسول خدا نشست اما رسول خدا ایستاد، پیرمرد بلند شد اما رسول خدا نشست، پیرمرد دوباره نشست اما رسول خدا ایستاد و پیرمرد از این رفتار رسول خدا عصبانی شد و گفت: یا محمد أ تَستَهزئ بی و أنا شیخ کُبار هذا امر عُجاب؟ (ای محمد آیا من رو مسخره میکنی در حالی که من پیرمردی بزرگ هست؟ این کار عجیب است)

  • آخوند خاکستری

آیات قرآن تصریح به عربی بودن قرآن دارند حال اینکه ما در  قرآن لغات غیر عربی ای مانند قسطاس یا استبرق مشاهده می کنیم و این در ظاهر با ادعای قرآن مبنی بر عربی بودن آن سازگار نیست.

مشهور لغویون تمام قرآن را عربی می دانند و در مقابل بعضی معقدند که قرآن علاوه بر کلمات عربی مشتمل بر کلمات غیر عربی ای مانند آنچه که ذکر کردیم می باشد و برای فهم و شناخت معنای لغات قرآن کریم علاوه بر منابع لغت عرب باید به منابع لغت دیگر هم مراجعه کرد.

آنچه که به نظر می آید این است که مراد از عربی بودن که قرآن به آن تصریح کرده است عربی بودن در اسلوب و بیان است برای مثال در زبان فارسی که مورد استعمال ماست از لغاتی مانند مرسی، کامپیوتر، بلاک، چت، هلیکوپتر استفاده میکنیم و هیچ کس نمی گوید کسی که از این لغات استفاده میکند به زبان غیر فارسی سخن می گوید زیرا که این لغات را در اسلوب زبان فارسی به کار می برد مضاف به اینکه غالب لغات مورد استفاده اش فارسی است.

البته اشکالی ندارد لغتی سابقه غیر عربی داشته باشد مثل زبان فارسی که عمده لغات، سابقه غیر فارسی دارند لکن در زبان فارسی وارد شده و دست خوش تغییراتی شده اند و حال اگر به فرهنگ لغت های فارسی مراجعه کنید می توانید معانی آنها را پیدا کنید مانند واژه علم که با اینکه واژه ای با ریشه غیر فارسی است اما فرهنگ دهخدا به معنای آن پرداخته است.

 

پی نوشت: گزیده آیاتی که دلالت بر عربی بودن قرآن کریم دارند:


إِنّا أَنزَلناهُ قُرآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُم تَعقِلونَ (یوسف 2)

 

وَلَقَد نَعلَمُ أَنَّهُم یَقولونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلحِدونَ إِلَیهِ أَعجَمِیٌّ وَهذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبینٌ(نحل 103)

 

 

  • آخوند خاکستری